جنگ نرم

وبلاگ فرهنگی و هنری افسران جوان جنگ نرم

نقش رادیو در جنگ نرم

جمعه ششم بهمن ۱۳۹۱ ، ساعت 16:9

جریان صهیونیسم در برخی کشورهای جهان رادیو های یهودی تاسیس کرده است. به عنوان مثال دو رادیوی یهودی در برزیل دو زبان عبری و برزیلی را در اختیار دارد. در اروگوئه یک رادیوی یهودی وجود دارد. در فلسطین اشغالی رادیوی اسرائیل با نام « صدای صهیون » به زبان های گوناگون سخن پراکنی می کند و با پوششی موجه به یهودیانت جهان خط می دهد. علاوه بر این ها صهیونیسم ها مهم ترین ایستگاه رادیویی آمریکا یعنی « صدای آمریکا » را نیز تحت سلطه ی خود دارند. « رابرت کلدمن » یهودی که سرپرست بخش اخبار این رادیو را به عهده دارد عضو هیات مدیر انجمن یهودیان آمریکا است.

  حوزه‌های مؤثری که جنگ نرم در آن‌ها جریان دارد و تحولات ارزشی جامعه بر مبنای آن‌ها رغم می‌خورد هنر، اندیشه و رسانه هستند که هر کدام به فراخور موقعیتی که دارند در تحولات ارزشی جامعه ایفای نقش می‌کنند. در همین خصوص، هنر به دلیل دارا بودن یک جذابیت محسوس، که فضای مخاطب را با خود همراه می‌سازد، در مناسبت‌های ارزشی او تغییر و تحول ایجاد می‌کند. در حوزه‌ی اندیشه نیز، به دلیل تمرکز بر ذهن و اندیشه‌ی جامعه، تحولات ارزشی از مکانیسم‌های ذهنی و اندیشه‌ای پیگیری می‌شود.

حال سؤال اساسی اینجاست که نقطه‌ی عزیمت مهم رسانه چیست؟ و رسانه چطور می‌تواند در تحولات ارزشی تأثیرگذار باشد؟ باید گفت مهم‌ترین ادعایی که رسانه به دلیل آن موضوعیت پیدا می‌کند مسئله‌ی واقعیت است. رسانه‌ها مدعی بیان واقعیت هستند و اهمیت آن در این است که بیان واقعیت، یک منبع معرفت است و معرفت‌سازی می‌کند.

به این معنا که واقعیت‌ها در حقیقت آزمایشگاه ادعاها، آرمان‌ها و ارزش‌های یک ملت، گروه یا فرد هستند. واقعیت‌ها در میان‌مدت می‌گویند ادعاها، ارزش‌ها و آرمان‌هایی که گفته ‌شده‌اند از چه میزان توانایی در صحنه‌ی عمل برخوردارند؟ آیا اصلاً محقق‌شدنی هستند؟ اگر محقق می‌شوند، همان آثار و فوایدی را که گفته‌شده است دارند یا خیر؟ بنابراین ارزش‌ها بر اثر قرار گرفتن در موقعیت‌های واقعی، جامعه را به سمت تمایل به آن ارزش‌ها یا عدم تمایل به آن ارزش‌ها حرکت می‌کنند و به همین دلیل، در درازمدت یک منبع معرفت محسوب می‌شوند.

واقعیت، خصوصاً در شکل مدرن جوامع‌ امروزی، دو صورت کلی دارد:

1. واقعیت به معنای فیزیکی و در دسترس.

2. واقعیت به عنوان درک یا احساس یا تصور از واقعیت.

در واقع در نوع دوم، برای افراد خود واقعیت به طور فیزیکی در دسترس نیست، بلکه آن‌ها با درکی از واقعیت یا تصوری از واقعیت و یا احساسی از واقعیت روبه‌رو هستند. اما این درک یا احساس از واقعیت به اندازه‌ی خودِ واقعیت به معنای فیزیکی‌اش مهم است؛ چرا که افراد بر اساس همین درکی که دارند، تصمیم می‌گیرند، ترجیحات‌شان را روشن می‌کنند، اولویت‌هایشان را انتخاب می‌کنند، نسبت به بعضی از ارزش‌ها واگرایی و نسبت به برخی دیگر از ارزش‌ها هم‌گرایی نشان ‌می‌دهند.

امروزه جوامع مدرن با کدام سطح از واقعیت زندگی می‌کنند؟ زندگی افراد متناسب با کدام بخش از واقعیت است؟ آیا عمده‌اش با واقعیت در دسترس و فیزیکی است یا دائماً با درک احساس تفکری از واقعیت زندگی می‌کنند؟ باید بپذیریم عمده‌ی حیات اجتماعی مردم و روابطی که برقرار می‌کنند متکی به درک و احساسی است که از واقعیت پیدا کرده‌اند، نه خود واقعیت به معنای فیزیکی و در دسترس آن.

حال باید دید این درک و احساس از واقعیت را چه کسی می‌سازد و از چه طریقی ساخته می‌شود؟ قطع به یقین، رسانه‌ها هستند که واقعیت‌ها یا درک جامعه از آن‌ها را می‌سازند، اما آنچه به عنوان واقعیت‌ در فضای رسانه وجود دارد یک چهره‌ی ساده از واقعیت نیست. در واقع رسانه‌ها گزارش از واقعیت نمی‌دهند، بلکه برای مخاطبان خود واقعیت را آن‌چنان که می‌خواهند می‌سازند و مخاطبان، بر اساس واقعیت‌هایی که آن‌ها می‌سازند، درکی از واقعیت پیدا می‌کنند و آن مبنای عمل و تصمیم آن‌هاست. دقیقاً بر همین اساس است که رسانه‌ها با ساختن درک افراد از واقعیت، به تمایلات آن‌ها نسبت به ارزش‌ها جهت می‌دهند

person طراحی و نویسنده : ابراهیم معصومی
tooltip_2